جدول جو
جدول جو

معنی ابن الصباغ - جستجوی لغت در جدول جو

ابن الصباغ(اِ نُصْ صَبْ با)
ابونصر عبدالسید بن محمد بن عبدالواحد بن احمد بن جعفر. فقیه شافعی. بروزگار خود فقیه عراقین بود و او را عدیل شیخ ابواسحاق شیرازی میشمردند و در معرفت مذاهب بر ابواسحاق مقدم بود. از بلاد بعیده طالبین علم بخدمتش می شتافتند، وی مردی ثقه و صالح و حجت بود آنگاه که نظام الملک مدرسه نظامیه بساخت تدریس آن بدو تفویض کرد و بیست روز در این مقام ببود سپس این شغل بشیخ ابواسحاق شیرازی محول گشت و پس از مرگ ابواسحاق باردیگر سمت مدرسی بدو واگذار شد، و ابوالحسن محمد بن هلال بن صابی در کتاب خود گوید بنای مدرسه نظامیه را نظام الملک در ذیحجۀ سال 457 ه. ق. آغاز و در شنبۀدهم ذی القعده از سال 459 افتتاح کرد. و بتدریس شیخ ابواسحاق امرداد و در روز مقرر ابواسحاق غیبت کرد و هرچند او را جستند نیافتند و از اینرو این سمت به ابن صباغ ارجاع شد و شاگردان شیخ ابواسحاق بدو نوشتند که اگر از تدریس نظامیه امتناع ورزد به حوزۀ ابن صباغ خواهند پیوست وی بار دیگر این سمت بپذیرفت و ابن صباغ کناره گرفت و مدت تدریس ابن صباغ بیست روز بیش نکشید، و ابن نجار در تاریخ بغداد گوید چون ابواسحاق وفات کرد مدرّسی به ابوسعید منوفی دادند و پس از چندی وی کناره کرد و تدریس به ابن صباغ مفوض گردید و باز ابوسعید را بدان سمت تعیین کردند و او تا آخر عمردر آن مقام ببود. ولادت ابن صباغ در سال 400 به بغداد بوده و در آخر عمر نابینا شده و در 477 هم بدارالخلافه درگذشته است. و از کتب اوست: کتاب الشامل در فقه. تذکرهالعالم و طریق السالم در همان علم. کتاب العده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ صَبْ با)
شیخ نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی. از فقهای مالکیه. به سال 855 ه. ق. درگذشته است. او راست: کتاب الفصول المهمه فی معرفهالائمه
لغت نامه دهخدا